طبیب بیمارستان برامکه. یکی از نقله و مترجمین از هندی به عربی و ازجملۀ کتبی که نقل کرده است کتاب استنکرالجامع. کتاب سند ستاق (صفوهالنجح). (از ابن الندیم). رجوع به ابن دهان طبیب ناقل کتب هند شود
طبیب بیمارستان برامکه. یکی از نَقَله و مترجمین از هندی به عربی و ازجملۀ کتبی که نقل کرده است کتاب استنکرالجامع. کتاب سند ستاق (صفوهالنجح). (از ابن الندیم). رجوع به ابن دهان طبیب ناقل کتب هند شود
نام طبیبی بزرگ و مترجم و ناقل از کتب هند. او از اطبای بیمارستان برامکه بوده است. (لکلرک). ظاهراً مراد ابن دهن است که ابن الندیم ترجمه او را در الفهرست آورده است. رجوع به ابن دهن شود
نام طبیبی بزرگ و مترجم و ناقل از کتب هند. او از اطبای بیمارستان برامکه بوده است. (لکلرک). ظاهراً مراد ابن دُهن است که ابن الندیم ترجمه او را در الفهرست آورده است. رجوع به ابن دهن شود
ابوعبدالله محمد بن ابراهیم اشبیلی. اصلاً از مردم جزیرهالخضراء اندلس و از اخلاف شدادبن اوس انصاری بوده است. مولد او به 630 ه. ق. در اشبیلیه و وفات در 723 به بیت المقدس. در فقه و قرائت صاحب ید طولی. او راست: کتاب مختصرالکافی و نیز کتابی در معجزات رسول اکرم صلوات الله علیه
ابوعبدالله محمد بن ابراهیم اشبیلی. اصلاً از مردم جزیرهالخضراء اندلس و از اخلاف شدادبن اوس انصاری بوده است. مولد او به 630 هَ. ق. در اشبیلیه و وفات در 723 به بیت المقدس. در فقه و قرائت صاحب ید طولی. او راست: کتاب مختصرالکافی و نیز کتابی در معجزات رسول اکرم صلوات الله علیه
ابومحمد عبدالله بن وهب بن مسلم. از غیر نژاد عرب و یکی از بزرگترین شاگردان مالک بن انس. مولد او به مصر در سال 124 هجری قمری در 148 نزد مالک رفت و تا وفات او با وی بود و پس از آن به مصر شد و خلیفه او را بقضای مصر خواند و او امتناع کرد. در سال 197 درگذشت
ابومحمد عبدالله بن وهب بن مسلم. از غیر نژاد عرب و یکی از بزرگترین شاگردان مالک بن انس. مولد او به مصر در سال 124 هجری قمری در 148 نزد مالک رفت و تا وفات او با وی بود و پس از آن به مصر شد و خلیفه او را بقضای مصر خواند و او امتناع کرد. در سال 197 درگذشت
ابوالحسن علی بن جهم سامی. وفات 249 ه. ق. شاعری از عرب در دربار متوکل عباسی و گویند او خلیفه را هجا گفت و متوکل او را بخراسان نفی کرد و نامه ای به طاهر بن عبدالله نوشته امر داد او را مدت یک روز بیاویزد. ابن جهم چون بشادیاخ نشابور رسید طاهر او را دستگیر کرده و یک روز بر جائی بمنظرۀ عام بیاویخت و شبانگاه بزیر آورد، و ابن جهم از آن پس به عراق بازگشت و از آنجا به شام شد و سپس وقتی که از حلب متوجه عراق بود گروهی از بنی کلب بر او تاخته و در جدال با آنان کشته گشت
ابوالحسن علی بن جهم سامی. وفات 249 هَ. ق. شاعری از عرب در دربار متوکل عباسی و گویند او خلیفه را هجا گفت و متوکل او را بخراسان نفی کرد و نامه ای به طاهر بن عبدالله نوشته امر داد او را مدت یک روز بیاویزد. ابن جهم چون بشادیاخ نشابور رسید طاهر او را دستگیر کرده و یک روز بر جائی بمنظرۀ عام بیاویخت و شبانگاه بزیر آورد، و ابن جهم از آن پس به عراق بازگشت و از آنجا به شام شد و سپس وقتی که از حلب متوجه عراق بود گروهی از بنی کلب بر او تاخته و در جدال با آنان کشته گشت
ابوالحسن علی بن سهل ربن طبری. طبیب یهودی. ربن که بدو منسوب است لقب سهل است که از احبار یهود بود و ابن ربن علی به طبرستان در خدمت ولاه آنجا از قبیل مازیار بن قارن و دیگران بسر میبرد و علم حکمت و طبیعیات آموخته بود و بواسطۀ فتنه ای که در آنجا افتادنفی شده بری آمد و محمد بن زکریای رازی از او استفادات بسیار کرد. آنگاه از ری بسرمن رأی رفته ومعتصم خلیفه اسلام آورد و از ندمای خلیفه گردید. او را تصنیفات بسیار است، ازجمله: فردوس الحکمه. تحفهالملوک. کنّاش الحضره. منافع اطعمه والاشربه والعقاقیر. (قفطی)
ابوالحسن علی بن سهل ربن طبری. طبیب یهودی. ربن که بدو منسوب است لقب سهل است که از احبار یهود بود و ابن ربن علی به طبرستان در خدمت ولاه آنجا از قبیل مازیار بن قارن و دیگران بسر میبرد و علم حکمت و طبیعیات آموخته بود و بواسطۀ فتنه ای که در آنجا افتادنفی شده بری آمد و محمد بن زکریای رازی از او استفادات بسیار کرد. آنگاه از ری بسرمن رأی رفته ومعتصم خلیفه اسلام آورد و از ندمای خلیفه گردید. او را تصنیفات بسیار است، ازجمله: فردوس الحکمه. تحفهالملوک. کُنّاش الحضره. منافع اطعمه والاشربه والعقاقیر. (قفطی)
چند تن از دانشمندان خاندانی اندلسی بدین کنیت مشهورند، از نسل مردی موسوم بزهر ایادی عدنانی، مهاجر باندلس و متوطن به اشبیلیه: 1- ابوبکر محمد بن زهر فقیه. معروف به فصاحت و کرم. او به 86 سالگی در سال 422 ه. ق. بشهر طلبیره درگذشته است. 2- ابومروان عبدالملک بن محمد بن مروان، فرزند ابوبکر مزبور. او سفری بمشرق کرده و چندی به بغداد و مصر و قیروان ریاست اطبا داشته و سپس در دانیه مسکن گزیده و تا آخر عمر بدانجا بزیسته و نام او در اقطار اندلس مشهور شده است. 3- ابوالعلا زهر بن عبدالملک بن زهر فرزند ابومروان مذکور. در طب و نیز در ادب و حدیث بارع و بدرباربنی عباد در اشبیلیه صاحب مکانتی شامخ بوده و پس از خلع معتمد عبادی چندی وزارت یوسف بن تاشفین مرابطی داشته است. ابوالعلا دانش طب از پدر خویش و هم ابوالعینا فراگرفته و در عمل نیز ماهر بوده است. گویند آنگاه که قانون ابن سینا را بمغرب بردند ابوالعلا را پسند نیامد و گفت جنبۀ عملی این کتاب ضعیف است. او راست: کتاب الخواص. کتاب الادویهالمفرده. کتاب الایضاح بشواهد الافتضاح. حل شکوک الرازی علی کتاب جالینوس. کتاب المجرّبات. مقاله فی الرّد علی ابی علی بن سینا. وفات او به سال 525 ه. ق. بوده است. 4- ابومروان عبدالملک بن زهر فرزند ابوالعلاء سابق الذکر. در دانش طب مشهور وکتب او مرجع اطبای قرون وسطی بوده. طب نزد پدر خویش خواند و ابن رشد دانش طب از او آموخت و او را پس ازجالینوس بزرگترین اطبا میشمرد. ابن زهر بعلتی نامعلوم چندی گرفتار حبس بود. و سپس بدربار عبدالمؤمن موحدی مقام وزارت یافت و به سال 557 ه. ق. در اشبیلیه به بیماری خراج ردّی بمرد. گور او در مقبرۀ پدرش به اشبیلیه است. از کتب اوست: کتاب التیسیر فی المداوات و التدبیر، و آنرا برای ابن رشد نوشته و آن به زبان لاطینی ترجمه و طبع شده است. کتاب الاقتصاد فی اصلاح النفس و الاجساد، و آنرا بتقاضای امیر ابراهیم بن یوسف بن تاشفین تصنیف کرده. در مبحث کسر عظام از این کتاب گوید: ’علم تشریح استخوان آسان است و طبیب را کافی است که یک بار آنرا بدقت ببیند و بجای خود قرار دهد’. و از این کلام ظاهر میشود که اطبای مسلمین برخلاف ظاهر شرع استخوان اموات در دسترس خویش داشته اند. کتاب الاغذیه. مقاله فی علل الکلی. کتاب فی عله البرص و البهق. و چون کتب او بعبری ترجمه شده بعض نویسندگان مغرب بخطا او را یهودی گفته اند. او را در معالجات اقتراحاتی خاص است و در کشف و وصف پاره ای امراض مبتکر ومخترع است. در آخر عمر از اعمال جراحی و بالخاصه ازاخراج سنگ مثانه اجتناب میوزریده است. 5- حافظ ابوبکر محمد بن عبدالملک معروف به حفید. مولد او به سال 504یا 507 ه. ق. و وفات در سنۀ 595 بوده است. هرچند در هر دو دانش طب و ادب بارع بود لکن شهرت او در شعرو ادب بیش از طب است. او در دربار ابویعقوب یوسف المنصور و پس از او ابوعبدالله محمد الناصر حرمت و مکانت بسزا داشته چنانکه ابوزید عبدالرحمن، وزیر ابویعقوب بر او رشک می برده و در آخر او و دخترخواهرش را که امراض زنانه و قابلگی میدانسته بزهر بکشته است. 6- ابومحمد عبدالله بن محمد (577-602 ه. ق.). او نیز چون پدر و سایر اسلاف خویش شغل طبابت می ورزید و در دربار منصور ناصر موحدی مرتبتی بلند داشت. عاقبت او را بزهربکشتند و جسد او را از رباط باشبیلیه حمل و در گورستان خاندان او بیرون باب النصر بخاک سپردند. ابومحمد دو پسر داشت و هر دو طبیب بودند یکی از آن دو ابوالعلاء فقط به تتبع کتب جالینوس می پرداخت. (ابن خلکان) (عیون الانباء) (کشف الظنون) (تاریخ اطبای عرب لکلرک)
چند تن از دانشمندان خاندانی اندلسی بدین کنیت مشهورند، از نسل مردی موسوم بزهر ایادی عدنانی، مهاجر باندلس و متوطن به اشبیلیه: 1- ابوبکر محمد بن زُهر فقیه. معروف به فصاحت و کرم. او به 86 سالگی در سال 422 هَ. ق. بشهر طلبیره درگذشته است. 2- ابومروان عبدالملک بن محمد بن مروان، فرزند ابوبکر مزبور. او سفری بمشرق کرده و چندی به بغداد و مصر و قیروان ریاست اطبا داشته و سپس در دانیه مسکن گزیده و تا آخر عمر بدانجا بزیسته و نام او در اقطار اندُلس مشهور شده است. 3- ابوالعلا زهر بن عبدالملک بن زهر فرزند ابومروان مذکور. در طب و نیز در ادب و حدیث بارع و بدرباربنی عباد در اشبیلیه صاحب مکانتی شامخ بوده و پس از خلع معتمد عبادی چندی وزارت یوسف بن تاشفین مرابطی داشته است. ابوالعلا دانش طب از پدر خویش و هم ابوالعینا فراگرفته و در عمل نیز ماهر بوده است. گویند آنگاه که قانون ابن سینا را بمغرب بردند ابوالعلا را پسند نیامد و گفت جنبۀ عملی این کتاب ضعیف است. او راست: کتاب الخواص. کتاب الادویهالمفرده. کتاب الایضاح بشواهد الافتضاح. حل شکوک الرازی علی کتاب جالینوس. کتاب المجرّبات. مقاله فی الرّد علی ابی علی بن سینا. وفات او به سال 525 هَ. ق. بوده است. 4- ابومروان عبدالملک بن زهر فرزند ابوالعلاء سابق الذکر. در دانش طب مشهور وکتب او مرجع اطبای قرون وسطی بوده. طب نزد پدر خویش خواند و ابن رشد دانش طب از او آموخت و او را پس ازجالینوس بزرگترین ِ اطبا میشمرد. ابن زهر بعلتی نامعلوم چندی گرفتار حبس بود. و سپس بدربار عبدالمؤمن موحدی مقام وزارت یافت و به سال 557 هَ. ق. در اشبیلیه به بیماری خراج ردّی بمرد. گور او در مقبرۀ پدرش به اشبیلیه است. از کتب اوست: کتاب التیسیر فی المداوات و التدبیر، و آنرا برای ابن رشد نوشته و آن به زبان لاطینی ترجمه و طبع شده است. کتاب الاقتصاد فی اصلاح النفس و الاجساد، و آنرا بتقاضای امیر ابراهیم بن یوسف بن تاشفین تصنیف کرده. در مبحث کسر عظام از این کتاب گوید: ’علم تشریح استخوان آسان است و طبیب را کافی است که یک بار آنرا بدقت ببیند و بجای خود قرار دهد’. و از این کلام ظاهر میشود که اطبای مسلمین برخلاف ظاهر شرع استخوان اموات در دسترس خویش داشته اند. کتاب الاغذیه. مقاله فی علل الکلی. کتاب فی عله البرص و البهق. و چون کتب او بعبری ترجمه شده بعض نویسندگان مغرب بخطا او را یهودی گفته اند. او را در معالجات اقتراحاتی خاص است و در کشف و وصف پاره ای امراض مبتکر ومخترع است. در آخر عمر از اعمال جراحی و بالخاصه ازاخراج سنگ مثانه اجتناب میوزریده است. 5- حافظ ابوبکر محمد بن عبدالملک معروف به حفید. مولد او به سال 504یا 507 هَ. ق. و وفات در سنۀ 595 بوده است. هرچند در هر دو دانش طب و ادب بارع بود لکن شهرت او در شعرو ادب بیش از طب است. او در دربار ابویعقوب یوسف المنصور و پس از او ابوعبدالله محمد الناصر حرمت و مکانت بسزا داشته چنانکه ابوزید عبدالرحمن، وزیر ابویعقوب بر او رشک می برده و در آخر او و دخترخواهرش را که امراض زنانه و قابلگی میدانسته بزهر بکشته است. 6- ابومحمد عبدالله بن محمد (577-602 هَ. ق.). او نیز چون پدر و سایر اسلاف خویش شغل طبابت می ورزید و در دربار منصور ناصر موحدی مرتبتی بلند داشت. عاقبت او را بزهربکشتند و جسد او را از رباط باشبیلیه حمل و در گورستان خاندان او بیرون باب النصر بخاک سپردند. ابومحمد دو پسر داشت و هر دو طبیب بودند یکی از آن دو ابوالعلاء فقط به تتبع کتب جالینوس می پرداخت. (ابن خلکان) (عیون الانباء) (کشف الظنون) (تاریخ اطبای عرب لکلرک)